1

ما بین نماز جمعه و نماز عصر، مکبر از مسجد شدنِ قسمتی از مصلای قم و برگزاری سه وعده نماز در آن خبر داد که البته خبر خوبی بود. ادامه ی خبرش خیلی جالب پیش نرفت. گفت که برای مفروش کردن آن قسمتی که مسجدیت میخواهد پیدا کند در مصلی به حدود 500 میلیون تومان پول احتیاج هست که کمک کنید لطفا. راستش من تا اینجای ماجرا هم مشکلی نداشتم. ولی خب وسط این همه گرفتاری اقتصادی 500 میلیون تومان جهت مفروش کردن، کمی در ذوق میزند انگار. 

بعد از نماز عصر، اتفاق خوب دیگری که افتاد و من تا به حال نشنیده بودم چنین چیزی را، این بود که مکبر اعلامه کرد آیت الله اعرافی بعد از نماز در مصلی هستند و پاسخگوی سوالات خواهند بود. واقعا اتفاق قشنگی است که میشود بیفتد. اینکه مسئولی خودش را از مراجعین پنهان کند، این خیلی بد است. و این که در دل مردم باشی قشنگ است انصافا. بگذریم. رفتم جلو ببینم چه خبر است. دور حاج آقا شلوغ بود. یک طلبه ی جوانی داد میزد که من حجتِ خدا هستم و میگویم 500 میلیون خرج سجاده بشود حرام است! من نفهمیدم حجتِ خدا چرا وقتی هنوز از ابعاد ماجرا خبر ندارد حکم صادر میکند؟! پیرمردی از عقب داد میزد تیم های جهادی لنگ هزار تومانند، بعد اینجا 500 میلیون خرج بشود؟! خب حرف به ظاهر قشنگی بود. کمی جلوتر جوانی داد میزد 500 میلیون را به دست ما بدهید تا بتوانیم هزار کار انجام بدهیم! در این وضعیت 500 میلیون خرج شود مگر ضرورت دارد؟! خب این هم حرف خوبی بود. پیرمردی خیلی حرص میخورد. آقا طلبه ای جلو آمد که پاسخگوی جمعیت باشد. نمیدانم چه کاره ی نماز جمعه بود، اما مرد مسن کناری ش جمعیت را آرام میکرد که به حرفهای او گوش بدهند. آقا طلبه توضیح داد که درخواست های زیادی مبنی بر مسجد شدن مصلی داده شده است. ما طبق م هایی که گرفتیم دیدیم که خوب است قسمتی از مصلی را مسجد کنیم. از طرفی از مدت های قبل شکایت هایی راجع به کمبود فرش مصلی به ما میرسید. بعضی قسمت ها که کم هم نیستند هنوز فرش ندارند. ما خیلی وقت بود که دنبال خرید فرش بودیم. این دو واقعه مصادف با هم شد. ما دیدیم چه خوب است که پولی که جمع میشود را خرج مفروش کردن مسجدِ مصلی بکنیم.

جمعیت به ظاهر قانع شده بودند. پانصد میلیونی درکار نبود که بین چند امر مخیر بشوند و خرج مصلی اش بکنند. بلکه میخواستند تازه پول جمع کنند. آن هم برای چیزی که احتیاج بود. کسی از آن عقب داد زد خب این توضیحات را پشت تریبون میگفتید! راست هم میگفت. نمیدانم چرا نگفتند و خصوصی گفتند. 

گوشه و کنار هنوز دعوا بود و هر کسی چیزی میگفت. آیت الله اعرافی هم رفتند. مدت زمان حضورشان بین جمعیت کم بود، اما همین هم غنیمت است! 


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها