4

همین دیشب بود که از بیانِ افتضاحم شاکی بودم. سرِ صبحی یک استدلالِ خفنی برای یک نفر آوردم که ان شاءالله باید قانع شده باشد و خودش را مم به کاری که زندگی اش را بهتر میکند بکند. خب هر آدمِ عاقلی این وسط میفهمد همانی که دیشب بلد نبود حرف بزند، همان است که الان دارد خوب حرف میزند. آن آدم تغییر کرده؟! خیر. پس چه فاکتوری تغییر کرده؟! حسم این است که این بیان و حرف و استدلال، روزی آن شخص بوده و باید این را میشنیده است! نکته ای که خودم اصلا به آن توجه نداشتم را برایش گفتم و خودم هم بعدا به خودم گفتم احسنت! چه نکته ی خفنی. قطعا روزی اش بوده است. این که من باید درست حرف بزنم سر جای خودش ها! ولی شاید دیشب هم که نتوانستم مکنونات قلبی ام را برای دیگری روی دایره بریزم، بخاطر این بوده است که گفتنش روزی ام نبوده یا شنیدنش روزی اش نبوده. اگر واقعا این باشد که الحمدلله.


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین جستجو ها